هشتم مهرماه برابر با ۳۰ سپتامبر در تقویم بینالمللی «روز جهانی ترجمه» است؛ روزی برای یادآوری سهم مترجمان در بهگردشدرآوردن دانش و فرهنگ، و فرصتی برای مرور ریشهٔ این نامگذاری و روایت ایران از ترجمه؛ از برزویهٔ ساسانی تا مترجمان معاصر.
ریشهٔ نامگذاری: چرا ۳۰ سپتامبر؟
در سنت مسیحی، جروم قدیس بهسبب برگردان کتاب مقدس به لاتینِ «وُلگاتا» حامی مترجمان شناخته میشود. سالروز درگذشت او، ۳۰ سپتامبر، در اروپا به «روز جروم» مشهور بود و جامعهٔ مترجمان از میانهٔ قرن بیستم آن را گرامی میداشت.
با پیگیری فدراسیون بینالمللی مترجمان (FIT) که از ۱۹۵۳ شکل گرفت، این مناسبت به ادبیات حرفهای ترجمه راه یافت و سرانجام در سال ۲۰۱۷، مجمع عمومی سازمان ملل با یک قطعنامهٔ رسمی، ۳۰ سپتامبر را «روز جهانی ترجمه» اعلام کرد؛ روزی که قرار است نقش مترجمان، مفسران شفاهی و واژهپردازان را در تفاهم میان ملتها، دسترسپذیری دانش و توسعهٔ پایدار برجسته کند.
روایت ایران از ترجمه: چند فصلِ درهمتنیده
سرنخ سنت ترجمه در ایرانِ پیشااسلامی به دربار ساسانی میرسد؛ بنا به برخی روایات تاریخی، برزویهٔ طبیب روایت هندی پنجهتنترا را به پهلوی برگرداند. این میراث قرنها بعد، از مسیر ترجمهٔ عربیِ ابنمقفع، به «کلیله و دمنه» بدل شد و در فارسی و عربی ریشه دواند.
این نمونهٔ کلاسیک نشان میدهد ترجمه تنها «واژهگردانی» نبود، بلکه بازآرایی و آفرینشِ سبکیِ تازه در زبانِ مقصد هم بود.
سدههای میانهٔ ایرانی–اسلامی: چندزبانیِ دانشی
پس از استقرار زبان فارسیِ دری، دربارها و مدرسهها به عرصهٔ چندزبانیِ دانشی تبدیل شدند. علوم یونانی و هندی عمدتاً از مسیر عربی میآمد و در فارسی شرح و بسط مییافت.
ترجمههای کهنِ فارسی از قرآن و متون تفسیری (مانند روایتهای منسوب به تفسیر طبری) نه فقط جابهجاییِ واژگان، که بومیسازیِ فهم دینی در بافت فارسی بودند. در همین دوران، تاریخنگاری، حکمت و طب نیز از رهگذر ترجمه/تألیفهای دوزبانه بالید.
صفویه تا قاجار: ترجمه برای دولتسازی و نوسازی
با استقرار دولت صفوی، ترجمههای دینی، تاریخی و اداری رونق گرفت، اما جهش بزرگ در دوران قاجار رخ داد: دارالفنون (۱۸۵۱) و مطبوعات نوپا ترجمه را به ابزار نوسازی آموزشی و اداری بدل کردند. متون نظامی، حقوقی، جغرافیایی، پزشکی و فنی از زبانهای اروپایی وارد شد و مراکزی هم برای ترجمه شکل گرفت.
در آستانهٔ مشروطه، بسیاری از مفاهیم بنیادین سیاست مدرن (قانون، تفکیک قوا، آزادی مطبوعات) نخست با ترجمه وارد گفتوگوی عمومی شدند و سپس در نثر فارسی جا گرفتند.
پهلوی اول و دوم: نهادینهشدن ترجمه و معیارهای نثر
در قرن بیستم، با گسترش آموزش نوین و صنعت نشر، ترجمه صورتبندیِ حرفهایتری یافت. پروژههایی مانند برنامهٔ فرانکلین و رشد مؤسسات انتشاراتی، ترجمهٔ کتابهای مرجع، درسی و ادبی را سامان دادند.
چهرههایی چون محمد قاضی، نجف دریابندری، ابوالحسن نجفی، احمد سمیعی گیلانی، رضا سیدحسینی و دیگران بحثهایی ماندگار دربارهٔ وفاداری، رسمالخط، نثر معیار و ویرایش علمی شکل دادند.
در این دوره، ترجمه نهتنها در حوزهٔ ادبیات که در علوم انسانی و اجتماعی هم به معماری زبان تخصصی فارسی کمک کرد.
پس از ۱۳۵۷ تا امروز: گسترش دامنهها، رسانهها و فناوری
انقلاب ۵۷، جنگ و تحولات اجتماعیِ پس از آن، سمتوسوی تازهای به ترجمه داد. در کنار ترجمهٔ ادبی و علوم انسانی، نیازهای تازهای در رسانه، دانشگاه، آموزش و صنعت پدید آمد: زیرنویس و دوبلهٔ آثار تصویری، محلیسازی نرمافزار و رابطهای کاربری، اسناد حقوقی و فنی، و تولید محتوای آموزشی آنلاین.
در دهههای اخیر، ورود نسلهای تازهٔ مترجمان و افزایش سهم زنان مترجم، نقشهٔ این حرفه را متکثرتر کرده است. همزمان، پروژههای عظیم مانند ترجمهٔ رمانهای کلاسیک و دایرةالمعارفها، یا کار سترگ مهدی سحابی در ترجمهٔ «در جستوجوی زمانِ از دسترفته»، نشان داد ترجمهٔ فارسی همچنان میتواند استانداردهای بالاتر را هدف بگیرد.
با این حال اتفاق دیگری هم در طول زمان رخ داد: کتابسازیِ ترجمهای.
نیاز فوری به منابع آموزشی و فنی و نبود دسترسی پایدار به ناشران خارجی بهمرور باعث شد ترجمههای شتابزده و جزوههای گردآوریشده رواج بگیرد. در این میان، خلأ مؤثر در اجرای حقوق بینالمللی مؤلف (و دشواری مذاکره با ناشران خارجی) فضا را برای انتشار ترجمۀ بدون مجوز هم باز گذاشت.
از اوایل دههٔ ۱۳۷۰ با رونق نسبی نشر خصوصی و افزایش تقاضای عمومی، کتابهای پرخوانندهٔ خارجی (رمانها، خودآموزها، مدیریت، بازاریابی) به بازار ایران سرازیر شد؛ اما برای «زودتر رسیدن» به بازار، بخش قابلتوجهی از این عناوین بیاجازه، با تلخیص یا از زبان واسطه منتشر شدند. اینجا الگوی کتابسازیِ ترجمهای شکل گرفت: سرعت، کمهزینهبودن و نبود الزامهای حقوقی.
رقابت «اولین ترجمه» و فهرستسازیِ بیمنبع
در دههٔ ۱۳۸۰ بازار نشر گسترش یافت و رقابت برای «اولین ترجمه از عنوان داغ» شدت گرفت. نتیجه:
- انتشار چند ترجمهٔ همزمان از یک کتاب، با کیفیت و زبان ناهمگون؛
- قطعهچینی از چند منبع برای ساختن «راهنما/خلاصهٔ کاربردی» به نام ترجمه؛
- عنوانگذاریِ اغراقآمیز («کاملترین نسخه»، «راهنمای جامع») برای متونی که در واقع گزیده یا گلچین بودند.
- در حوزههای دانشگاهی هم جزوههای کلاسی و اسلایدهای ترجمهای بهتدریج بهصورت کتاب منتشر شدند؛ بیآنکه زنجیرهٔ تأیید علمی و ویرایش تخصصی کامل طی شود.
بحران کاغذ، شبکههای اجتماعی و پیدیاف
در دهه ۱۳۹۰، گرانی کاغذ و نوسانات پایانناپذیر ارزی در اقتصاد بحرانزدۀ ایران حاشیهٔ سود ناشران را کاهش داد و انگیزه برای تولید سریع و کمهزینه را بالا برد؛ کتابسازیِ ترجمهای به «مدل بقا» برای برخی برخی فعالان این عرصه تبدیل شد.
همزمان و بهتدریج شبکههای اجتماعی چرخهٔ جدیدی ساخت: موجهای مقطعیِ موضوعات (موفقیت، بهرهوری، تغذیه، رمزارز، روانشناسی عامهپسند) با هشتگها داغ میشد و ظرف چند هفته چند «ترجمه/گزیده» بیاجازه از منابع پراکنده روانهٔ بازار میشد.
در کنارش، پیدیافهای غیرقانونی (از ترجمههای معتبر خارجی یا داخلی) مرجع پنهانی برای کتابسازی شدند: انتخاب فصلها/بخشها، بازنویسی سبک و چسباندن زیر یک عنوان تازه.
در همین دوره، بخشهایی از نشر حرفهای همچنان کوشیدند مجوزهای خارجی بگیرند و ترجمهٔ مرجع عرضه کنند، اما رقابت نابرابر قیمتی و زمانی با محصولات کتابسازی، مخاطب را سردرگم کرد و همچنان سردرگم نگه داشته است.
این وضعیت باعث آسیبهای ملموسی هم شده است ازجمله سقوط اعتماد خواننده در برابر چند «ترجمه» از یک کتاب؛ آلودگی زبان تخصصی همچون معادلگذاریهای ناهماهنگ یا غلط در موضوعاتی چون مدیریت، روانشناسی، پزشکی و حقوق، که بعدها در مقالات دانشگاهی و رسانه تکثیر میشود؛ انحراف سلیقهٔ خواننده که نثر آسانیابِ گلچینوار جای دقت و استدلال را برای او میگیرد؛ تنگشدن عرصه برای حرفهایها چه مترجمان و چه ناشران حرفهای؛ و نهایتاً صدمه به اعتبار بینالمللی.
روز جهانی ترجمه تنها یک مناسبت نیست؛ یادآور ستون پنهان گردش معنا در زبانها و در کل جهان است.