نوشتهها و صحبتهای اخیر مهرزاد بروجردی، پژوهشگر و استاد دانشگاه مقیم آمریکا، در متهم دانستن محسن رضایی و علی شمخانی بهعنوان قاتلان پدرش، برگ دیگری به حاشیههای مربوط به زندگی دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی ایران اضافه کرد.
مهرزاد بروجردی در گفتوگو با رادیو فردا به جزئیات ترور پدرش و نقش گروه «منصورون» اشاره کرد و انگشت اتهام خود را بهسوی علی شمخانی، دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی ایران، گرفت و اتهام مشابهی را هم به محسن رضایی، فرمانده کل پیشین سپاه پاسداران، وارد کرد.
این اظهارات باعث شد موضوع فعالیتهای مسلحانهٔ گروهی از بلندپایهترین فرماندهان نظامی و مسئولان امنیتی و سیاسی چند دههٔ اخیر ایران در دوران پیش از انقلاب ۵۷ بار دیگر مطرح شود.
این جمع پس از انقلاب ۵۷ عهدهدار مسئولیتهایی در بالاترین ردههای فرماندهی نیروهای نظامی ایران شدند، پیش از انقلاب در گروهی به نام «منصورون» فعالیت میکردند. محسن رضایی، علی شمخانی، محمدباقر ذوالقدر، غلامعلی رشید، اسماعیل دقایقی و محمد جهانآرا از جمله اعضای این گروه بودند.
گروه منصورون یکی از چندین گروه سیاسی مخالف حکومت شاه بود که در سالهای پیش از انقلاب ۵۷ با مشی مسلحانه شکل گرفت.
حوزهٔ فعالیت این گروه اسلامگرا، که نامش را هم بر مبنای آیهای از قرآن (إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ) انتخاب کرده بود، عمدتاً در استان خوزستان بود. گروه منصورون، خود حاصل اتحاد چند گروه و هستهٔ کوچک مبارزاتی بود که از اواخر دههٔ ۴۰ خورشیدی، فعالیتهای پراکندهای در شهرهای جنوبی ایران انجام میدادند.
بیشتر اعضای این گروهها از سوی ساواک شناسایی و بازداشت و در مواردی کشته شدند، اما از اواخر سال ۱۳۵۶ با بازشدن نسبی فضای سیاسی ایران بار دیگر فعال شدند و ابتدا در قالب حملات به مشروبفروشیها، کابارهها، دانسینگها و دیسکوها عمل کردند.
با شدت گرفتن تظاهرات و ناآرامیها، گروه منصورون شروع به انجام عملیات مسلحانه کرد. ترور ملکمحمد بروجردی، پدر مهرزاد بروجردی، یکی از چند عملیات مسلحانهای است که به این گروه نسبت داده میشود. این ترور صبح دوم دیماه ۱۳۵۷ در اهواز، همزمان با یک عملیات ترور دیگر در این شهر، انجام شد.
در سندی از مکاتبات ساواک، سازمان امنیت و اطلاعات حکومت پیشین ایران، ملکمحمد بروجردی، رئیس بهرهبرداریهای شرق اهواز و «از جمله مسئولین صنعت نفت در اهواز» معرفی شده که «ضمن مخالفت با انجام اعتصاب، با فرستادن وسیلهٔ نقلیه و نفر به منازل کارکنان، از آنان میخواست در سر کار خود حاضر شوند.»
در همین سند به ترور پل گریم، یک تبعهٔ آمریکا هم اشاره شده است. آقای گریم از مستشاران آمریکایی مقیم ایران در حوزهٔ صنایع نفتی بود که عملیات اجرایی کنسرسیوم تولید نفت را در غیاب مدیرش، جورج لینک، سرپرستی میکرد. آقای لینک سه هفته قبل از قتل پل گریم، به دلیل دریافت تهدیدات، ایران را ترک کرده بود.
تهدیداتی که به پل گریم هم داده میشد اما به نوشته آن زمان روزنامه نیویورکتایمز از سوی آقای گریم جدی گرفته نمیشد.
مهرزاد بروجردی نیز در گفتوگو با رادیو فردا گفت که پدرش پیش از قتل از سوی گروه «منصورون» تهدید شده بود. او گفت که پدرش با اعتصاب در شرکت نفت موافق نبود و سر کار میرفت.
محسن رضایی، فرمانده پیشین سپاه پاسداران و دبیر قبلی مجمع تشخیص مصلحت نظام، در اظهارنظرهای مختلفی به عضویت خود و جمعی از فرماندهان دیگر سپاه پاسداران در گروه منصورون اشاره کرده است.
او در کتابی به نام «راه» که شامل خاطراتش از سالهای پیش و پس از انقلاب میشود و «مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس» آن را منتشر کرده، توضیحات صریحی از نقشش در فعالیتهای مسلحانۀ گروه منصورون داده است.
محسن رضایی از جمله دربارهٔ تلاشها برای جلوگیری از شکست اعتصاب کارکنان صنعت نفت چنین گفته است:
«حضرت امام از پاریس به روحانیت و علمای خوزستان پیام داده بود که نگذارند تحصن کارکنان شرکت نفت شکسته بشود. آیتالله جزایری از طرف آقای شرعی تقاضا کرده بود که چون فشار گارد شرکت نفت روی کارکنان زیاد است، دو نفر فلسطینی یا مسلح بفرستید تا از فشار و شکنجهٔ متحصنین کاسته شود وگرنه تحصن شکسته میشود و امر امام زمین میماند. آقای شرعی با آقای ذوالقدر تماس گرفت و ایشان هم موضوع را به من گفت. من و آقای ذوالقدر از تهران با دو تا اسلحه راه افتادیم و به اهواز، پیش آقای جزایری رفتیم. ایشان مشکلات کارکنان شرکت نفت را توضیح داد. ما دو نفر با تهدید، عدهای را از شکستن تحصن بازداشتیم.»
در همین کتاب، محسن رضایی ترور پل گریم را به گروه موحدین مربوط میداند. این گروه، که افرادی چون حسین علمالهدی از فرماندهان پس از انقلاب سپاه پاسداران از اعضایش بودند، فعالیت مسلحانهٔ مشابهی مانند منصورون داشت.
علی شمخانی که در سالهای پس از انقلاب، فرمانده نیروی دریایی ارتش، وزیر دفاع و دبیر شورای عالی امنیت ملی شد، خردادماه سال ۱۳۸۷ در یک گفتوگوی تلویزیونی با برنامهٔ «مثلث شیشهای»، با تأیید عضویتش در گروه منصورون، به انجام حملات مسلحانه از سوی این گروه اشاره کرد.
او بخشی از این اقدامات را مربوط به ممانعت از شکسته شدن اعتصاب کارکنان شرکت نفت در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب ۵۷ خواند و گفت: «رژیم شاه اقداماتی را برای مقابله با اعتصاب کارکنان نفت و حمایت مردم خوزستان از آنها انجام داد و در برابر همین شدت عمل رژیم، اقدامات مهمی توسط گروههای مبارز مثل منصورون شکل گرفت.»
در کتابها و گفتوگوهای منتشرشده در نهادهای مختلف حکومتی و دولتی جمهوری اسلامی، دربارهٔ فعالیتهای مسلحانهٔ گروه منصورون تأیید شده است که این اقدامات با دریافت مجوزهای شرعی از سوی آخوندهای نزدیک به روحالله خمینی انجام میشد.
از حسین راستی کاشانی که در سالهای بعد از انقلاب دو دوره به عضویت مجلس خبرگان رهبری درآمد، بهعنوان اصلیترین چهرهٔ معمم نام برده میشود که مجوز شرعی عملیات مسلحانهٔ گروه منصورون را صادر میکرد.
محمدباقر ذوالقدر، از اعضای گروه منصورون که در سالهای پس از انقلاب سمتهایی چون جانشینی فرماندهی سپاه پاسداران و معاونت وزارت کشور و قوهٔ قضائیه را داشته و هماکنون دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام است، در مطلبی با عنوان «منصورون؛ از تشکیل تا ائتلاف» منتشرشده در فصلنامهٔ مطالعات تاریخیِ متعلق به مؤسسهٔ مطالعات و پژوهشهای سیاسی وابسته به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، از کسب مجوز شرعی عملیات ترور گروه منصورون صحبت کرده و با صراحت شرحی از شرکت خودش در یکی از این عملیات مربوط به کشتن دو مأمور شهربانی بهبهان بیان میکند:
«تمامی عملیاتهایمان در یزد، بهبهان، کرمان، اهواز و سایر جاها با حکم شرعیِ روحانیتِ قم که با حضرت امام مرتبط بودند صورت میگرفت که از آن جمله میتوان به قتل دو نفر از افسران شهربانی بهبهان اشاره کرد که برای ارعاب سران عشایر، آنها را به شهربانی احضار و سبیلهای آنها را بهگونهای میکردند که خون راه میافتاد، بعد آنها را آزاد میکردند و میگفتند بروید و به سایر سران عشایرِ بهبهان و کهگیلویه بگویید که ما دژخیم هستیم و اگر فکر مقابلهای با رژیمِ شاهنشاه بکنید، این اقلِ مجازاتِ شماست. که پس از کسب حکم شرعی، بههمراه دو تن از برادران به بهبهان رفته و با شلیک ۱۵ گلوله به هر دوی آنها در جلوی شهربانی بهبهان، هر دو را به جهنم فرستادیم.»
اشارهٔ آقای ذوالقدر به ترور این دو مأمور شهربانی به حادثهای مربوط میشود که ۲۴ دی در بهبهان رخ داد و همان زمان در روزنامهٔ اطلاعات بازتاب یافت. در گزارش آن روزنامه، از افسران هدف قرارگرفته با نامهای ستوان یکم داودی و ستوان یکم نصیری یاد شده بود.
محسن رضایی در کتاب «راه» بهصراحت حضورش در تیم عملیات ترور این دو مأمور شهربانی را تأیید کرده و آن عملیات را چنین شرح داده است:
«با یک تیم سهنفره به بهبهان رفتیم. من رانندهٔ ماشین پیکان شدم تا دو نفر از دوستان مسلح را پای کار ببرم. شب، به خانهٔ آیتالله مجتهدی رفتیم و اجازهٔ عملیات را از ایشان گرفتیم. همهٔ کارهایمان را با روحانیت هماهنگ میکردیم که جنبهٔ شرعی عملیاتها را رعایت کرده باشیم. فردای آن روز، قبل از ظهر، کلانتری شهر را شناسایی کردیم و متوجه شدیم که هر دو افسر مسلح از کلانتری خارج شده و به چند خیابان آنطرفتر رفتهاند. بلافاصله سوار ماشین شدیم و به سمت میدانی که جلوی کلانتری بود، حرکت کردیم. نرسیده به کلانتری، دیدیم که آن دو افسر در حال برگشتن بهسوی کلانتری هستند. من دو نفر از اعضای گروه را چند متر جلوتر از آنها پیاده کردم و خودم سریع میدان جلوی کلانتری را دور زدم و آنطرفِ بلوار توقف کردم تا دوستان بعد از اجرای عملیات، سوار ماشین شوند و بهسرعت از منطقه دور شویم. چند لحظه بعد، نگاه کردم و دیدم که هر دو برادر از روبهروی افسران میآیند. همینکه از آنها عبور کردند، اسلحهها را کشیدند و از پشت، آنها را زدند. خیابان بههم ریخت. صدای شلیک گلولهها قطع نمیشد. یکی از افسران شهربانی که روی زمین افتاده بود، به سمت دوستان ما که در حال دویدن بهطرف خودرو بودند، تیراندازی کرد، ولی هر دوی آنها به هر ترتیبی بود، سوار شدند و از صحنه خارج شدیم. از بهبهان، به شهرستان امیدیه رفتیم و شب، خانهٔ اسماعیل دقایقی بودیم. اطلاعیهای را با امضای گروه منصورون تهیه و دلایل حمله به دو افسر را توضیح دادیم. در خانهٔ دقایقی آن را تکثیر و در شهرهای بهبهان و امیدیه پخش کردیم. این اقدام موجب شکستهشدن رعب و وحشت در منطقهٔ شمالشرقی خوزستان شد. عشایر منطقه و مردم آن شهرها روحیه گرفتند و به تظاهرات بر ضد رژیم پرداختند.»
محسن رضایی در همین کتاب به تلاش خود و همراهانش در ترور رئیس شهربانی شوشتر نیز اشاره میکند که البته ناکام میکند:
«یک روز قبل از فرار شاه [۲۶ دی ۱۳۵۷]، من، محمدعلی جهانآرا و محمد فلاح برای اجرای عملیات ترور رئیس شهربانی شوشتر به آن شهر رفتیم. شب، نقشه ترور را با هم مرور کردیم و هنگام غروب، برای اجرای عملیات آماده شدیم. با وجود انتظار و کمین ما، رئیس شهربانی شوشتر به دلایل نامعلوم، آن شب نیامد. به دلیل فرار شاه، اوضاع امنیتی شهر شوشتر ملتهب شده بود و مأموران شهربانی، ساواک و ارتش با حساسیت بیشتری اوضاع را زیر نظر داشتند. ما روز بعد به اهواز برگشتیم.»
آقای رضایی سال ۱۳۹۶ هم در قالب یک پیام اینستاگرامی، شرحی از اقدامات مسلحانهٔ خود و همراهانش در مقابله با نظامیان حکومت پهلوی منتشر کرد و چنین نوشت:
«من و شهید جهانآرا در یکی از خیابانهای اهواز مقابل حرکت تانکها آرایش گرفتیم و بهمحض آنکه در ابتدای خیابان ظاهر شدند، با کلاشینکف به آنها حمله کردیم. آنها غافلگیر شده بودند و نمیدانستند چه کار کنند... ما تیراندازی میکردیم و همزمان شعار "اللهاکبر"، "درود بر خمینی" و "مرگ بر شاه" میدادیم. پس از تیراندازی، سوار خودرو شدیم و از منطقه فاصله گرفتیم. این اقدام، روحیهٔ انقلابی مردم را افزایش داد. همان روز اطلاعیهای بهنام منصورون در خصوص حمله به تانکها و چماقبهدستها صادر کردیم.»
محسن رضایی گفته است که در عملیاتهای مسلحانهٔ گروه منصورون، علاوه بر خودش، علی شمخانی، غلامعلی رشید، محمدباقر ذوالقدر و محمد فلاح حضور فعالی داشتند.
از دیگر عملیات مسلحانهٔ گروه منصورون، ترور سرگرد محمود عیوقی فرمانده نیروهای گارد مستقر در دانشگاه جندیشاپور اهواز است.
این ترور روز ۴ بهمن انجام شد. در خبرهای آن زمان، ابتدا از فرد ترورشده با نام محمود ایوبی یاد شده بود، اما بعدها گروه منصورون با صدور بیانیهای مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت و از فرد ترورشده با نام عیوقی یاد کرد. بیانیهٔ گروه منصورون روز ۱۹ بهمن در روزنامهٔ کیهان منتشر شد.
در برخی اسناد منتشرشده در سالهای بعد، به برخی عملیات دیگر منصورون نیز اشاره شده است. از جمله در فصلنامهٔ «مطالعات تاریخی»، انفجار کلانتری ۵ شهر آبادان و حمله به ساختمان ساواک اهواز با نارنجک نیز از دیگر اقدامات منصورون ذکر شده است.
با بازگشت روحالله خمینی به ایران، برخی اعضای منصورون به تهران رفتند و در کنار اعضای چند گروه مسلح مشابه دیگر، کار حفاظت مسلحانه از او را بر عهده گرفتند.
در روزها و ماههای ابتداییِ پس از انقلاب، تعدادی از اعضای منصورون ادارهٔ مراکز امنیتی و نظامی در خوزستان را در اختیار گرفتند و از افراد مؤسس نهادهایی چون کمیتههای انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران این استان بودند.
و نهایتاً در پی این سلسلهرویدادها بود که آنان به تبدیل به فرماندهان عالی سپاه پاسداران شدند و تا سِمتهایی چون فرماندهی کل سپاه پاسداران، دبیری شورای عالی امنیت ملی و مشاور سیاسی رهبر جمهوری اسلامی نیز پیش رفتند.