مدتی است که نگاه جهان به تحولات دیپلماتیک بیسابقه در خاورمیانه دوخته شده و امیدها برای یک پیمان امنیتی تاریخی میان سوریه و اسرائیل نیز افزایش یافته است. در این میان، این پرسش بنیادین بیش از هر زمان دیگری مطرح شده که آیا پس از دههها درگیری خونین، صلح پایدار در این سرزمین امکانپذیر است؟
یووال نوح هراری، تاریخدان و فیلسوف سرشناس اسرائیلی، در مقالهای که روز ۱۷ آبان در روزنامۀ فایننشال تایمز منتشر شد، میگوید: «هم اسرائیلیها و هم فلسطینیها باید قطعیتهای اخلاقی کاذب و روایتهای تاریخی بیش از حد سادهانگارانه را کنار بگذارند تا چرخۀ خشونت شکسته شود.»
همزمان با آماده شدن دیپلماتها برای دیدارهای سرنوشتساز در واشینگتن، سفر این هفتۀ احمد الشرع، رئیسجمهور موقت سوریه، و سفر هفتۀ آینده محمد بن سلمان، ولیعهد پادشاهی سعودی، و نیز گردهمایی سالانه سیاستگذاران عربی – آمریکایی، یووال نوح هراری در مقالۀ تحلیلی خود ریشۀ اصلی درگیری اسرائیل و فلسطینیها را نه کمبود منابع یا زمین بلکه «یقینهای اخلاقی کاذب» عنوان میکند.
به باور او، هر دو طرف عمیقاً معتقدند که صددرصد بر حق هستند و طرف مقابل صددرصد در اشتباه است؛ باوری که هرگونه مصالحه را صرفاً به یک آتشبس موقت تقلیل میدهد و بذر درگیری بعدی را میکارد.
هراری با به چالش کشیدن روایتهای تاریخی هر دو طرف، نشان میدهد که چگونه هر یک از آنها برای توجیه موضع خود، حقایق را نادیده گرفتهاند.
او تأکید میکند که برخلاف ادعاها، این سرزمین هیچ «مردم بومی اصلی» واحدی ندارد و هویت ملی مدرن هر دو ملت، پدیدهای نسبتاً جدید است.
هراری در مقام ارائۀ راهحل معتقد است که با نادیده گرفتن تاریخ و تمرکز بر واقعیت امروز، یعنی حضور بیش از هفت میلیون یهودی و هفت میلیون فلسطینی در این سرزمین که هیچکدام جای دیگری برای رفتن ندارند، میتوان به یک «صلح سخاوتمندانه» دست یافت.
بهگفتۀ او، این صلح نیازمند یک دگرگونی بنیادین است. اسرائیل باید از چانهزنی بر سر هر وجب خاک دست بردارد و درک کند که امنیت واقعی در داشتن یک همسایۀ مرفه و باثبات است، و نه تکثیر محوطههای بیشتر حصارکشیشده.
در مقابل، فلسطینیان نیز باید هدیهای گرانبهاتر از زمین به اسرائیل بدهند: مشروعیت؛ موضعی که سازمان آزادیبخش فلسطین در مقطعی در دهه ۹۰ میلادی تا نزدیکی آن رفت اما هیچگاه به موضعی فراگیر در بین گروههای فلسطینی تبدیل نشد.
بیشتر در این باره: موانع تودرتوی راهحل «دو کشور برای دو ملت» چیست؟بهتعبیر هراری، به رسمیت شناختن حق وجود اسرائیل میتواند ترس وجودی این ملت را از بین ببرد و راه را برای صلح در کل منطقه هموار کند.
او میگوید: «اسرئیلیها باید از چانهزنی بر سر هر تپه و چشمهای دست بردارند. یک صلح خوب برای اسرائیل صلحی است که به آنها همسایگان خوب میدهد، نه یک کیلومتر مربع بیابان بیشتر.»
او تأکید میکند که فلسطینیها نیز باید بلندنظر باشند. چیزی که آنها میتوانند به اسرائیل بدهند، نه یک دره یا یک درخت بلکه به رسمیت شناختن واقعی حق وجود اسرائیل است تا راه برای پذیرش این کشور از سوی کل جهان عرب و اسلام باز شود. تنها در این صورت است که اسرائیلیها میتوانند آزادانه نفس بکشند و در نتیجه، فلسطینیها نیز سرانجام از آرامش برخوردار خواهند شد.
تحلیل هراری سعی میکند نشان دهد که موفقیت هرگونه پیمان سیاسی در گرو شکستن دیوارهای روانی و کنار گذاشتن روایتهای سیاهوسفید است.
اما آیا نسل کنونی اسرائیلیها و فلسطینیها برای یک مصالحه و رسیدن به یک راهحل دو کشوری موافقاند؟
براساس نظرسنجی مؤسسه مطالعات امنیت ملی دانشگاه تلآویو، «۵۷ درصد اسرائیلیها با تأسیس کشور فلسطین تحت هر شرایطی مخالف هستند، در مقایسه با ۳۰ درصد که از آن "تحت شرایط خاصی" حمایت میکنند، و ۱۴ درصد که پاسخ "نمیدانم" دادهاند.
در میان جامعه یهودی، ۶۸ درصد تحت هر شرایطی با کشور فلسطین مخالفاند و تنها ۱۹ درصد از آن حمایت میکنند. در میان جامعه عرب اما ۷۰ درصد از تأسیس کشور فلسطین حمایت میکنند و تنها ۱۳ درصد با آن مخالفاند».
یووال نوح هراری در پایان نوشته خود در روزنامۀ فایننشال تایمز هشدار میدهد که زمان به سر آمدن است و با ظهور فناوریهای جدید، اگر دو طرف بلندنظر نباشند و تنگنظریهای عقیدتی و ایدئولوژیک خود را کنار نگذارند، راهحل نهایی ممکن است نه «دو کشور برای دو ملت»، بلکه «صفر کشور برای صفر ملت» باشد؛ هشداری که اهمیت تلاشهای دیپلماتیک کنونی را دوچندان میکند.
بیشتر در این باره: به رسمیت شناختن فلسطین؛ آیا تصمیم سه کشور اروپایی مهم است؟