در دل یک معدن متروکه در منطقه «کروشنیه هوری» یا «کوههای معدن» واقع در شمال غربی جمهوری چک، عقربۀ دستگاه تشعشعسنج «یاکوب کریشتِک» بهسرعت به حرکت درمیآید.
یاکوب تکهسنگی به اندازه یک مشت را از زمین برداشته بود. پیش از زمینانداختن قلوهسنگ، به لکههای سبزرنگ روی سنگ، که زیر نور چراغ کلاهش میدرخشند، اشاره میکند و میگوید: «سنگ اورانیوم».
کریشتک یکی از معدود کانیشناسان آماتوری است که جستوجوهایشان برای کانیهای کمیاب، به شناسایی مجموعهای از معادن مخفی مربوط به اوایل رقابت هستهای شرق و غرب منجر شده است؛ حفاریهایی که به عطش سیریناپذیر اتحاد شوروی برای دستیابی به اورانیوم مربوط است.
پس از بمباران هستهای هیروشیما در اوت ۱۹۴۵ توسط آمریکا، رهبری اتحاد جماهیر شوروی اورانیوم را بهعنوان «مهمترین ماده خام راهبردی» عصر جدید تعیین کرد.
تنها سه ماه بعد، اتحاد شوروی با دولت چکسلواکی قراردادی سری بست که بر اساس آن، مجوز معدنکاری گسترده در کوهستانهای غنی از مواد کانی در منطقه بوهمیا، با هدف «دستیابی به سنگ معدن و کنسانتره حاوی رادیوم و سایر عناصر رادیواکتیو» را بهدست آورد.
شرکت سرمایهگذاری مشترک شوروی و چکسلواکی کارش را با اعزام جمعی از مشاوران از مسکو و همینطور مقادیر زیادی مواد غذایی برای معدنکاران چکسلواک آغاز کرد. اما پس از به قدرترسیدن دولت چپگرای مورد حمایت شوروی در پراگ در سال ۱۹۴۸، دست شوروی برای عملیات حفاری در معادن بوهمیا بازتر شد. خیلی زود، معدنکاران چکسلواک که دستمزدهای بالایی هم داشتند، با مجرمان و زندانیان سیاسی محکوم به بیگاری جایگزین شدند.
توماش بوسکا مؤسس سازمان «پولیتیچتی وِزنی» به معنای «زندانی سیاسی» است؛ سازمانی که یاد زندانیان سیاسی چک را پاسداری میکند.
او در گفتوگو با رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی گفت که «تب اورانیوم» در اتحاد شوروی باعث شد که شهر تاریخی معدنکاری «یاخیموف»، ابتدا به روی همه افراد فاقد مجوز رسمی بسته، و کمی بعد، یکسال پس از بهقدرت رسیدن کمونیستها، این شهر، رسما به یک گولاگ یعنی زندانی با کار اجباری تبدیل شود.
دهها هزار زندانی به معدنهای یاخیموف فرستاده شدند؛ جاییکه باید در معرض گرد و غبار رادیواکتیو کار میکردند.
یکی از بازماندگان میگوید: «تهویهای در کار نبود و حتی ماسک هم نداشتیم. هر روز در پایان کار، بسته به اینکه در کدام معدن اورانیوم کار میکردیم، با پوستی خاکستری یا قرمز از معدن خارج میشدیم.»
برخی زندانیان سابق، وضعیتی ناهنجار و بدنام در کمپها را توصیف میکنند که به «اتوبوسهای روسی» معروف بود. پیش از شروع شیفتهای کاری در معدن، صدها تن از زندانیان باید در محوطه زندان جمع میشدند.
سپس، آنطور که یکی از بازماندگان میگوید، «باید آنچنان نزدیک به هم میایستادند که بدنهایشان به هم میچسبید و نفس کناریها را روی گردنشان حس میکردند. سپس نگهبانها تسمههایی فلزی به قطر حدود نیم سانتیمتر را به دور گروه میپیچیدند و در انتها به آن قفل میزدند».
در نهایت، کل گروه به شکلی واحد و یکپارچه به معدن منتقل میشد.
زندانیان برای جداکردن کلوخههای رادیواکتیو، از دیلم و سایر ابزار دستی به همراه مواد منفجره استفاده میکردند.
کریشتک در معدن متروکه بوهمیا یک محفظه بتنی را نشان میدهد؛ جاییکه به گفته او برای نگهداری مواد منفجره، دور از دسترس زندانیان استفاده میشده است. درگیری و خشونت در داخل معادن موضوعی عادی و متداول بود و بعضی زندانیان کلوخههای رادیواکتیو دیگران را میدزدیدند تا جیره کار روزانه خودشان را کامل کنند.
برای کریشتک وضعیت بیهمتای داخل این معادن متروکه اهمیت بیشتری دارد تا پردهبرداشتن از زیرساختهای دوران شوروی.
غارهای زیرزمینی معادن رادیواکتیو میتوانند با گذشت چند دهه، مواد معدنی تازهای ایجاد کنند.
کریشتک که تاکنون چهار مقاله علمی درباره کشفیاتش در این معادن منتشر کرده و منتظر تأییدیه تعدادی دیگر از اکتشافاتش از سوی آزمایشگاههای تخصصی است، بهخوبی از خطرات این معادن متروکه آگاه است. وقتی هنوز نوجوان بود، چیزی نمانده بود که در یکی از آنها زیر آوار بماند.
میگوید: «داشتم برای ورود به یک معدن قدیمی، تک و تنها زمین رو میکندم که زیر آوار موندم. سر و یک دستم بیرون مونده بود و تونستم خودم رو نجات بدم. ولی خیلی ترسناک بود».
او که حالا پدر شده، دیگر بجز موارد استثنایی، به تنهایی وارد این معادن نمیشود. میگوید: «حالا از سکوت و فضای داخل غارها میترسم. گاهی وقتی اون پایین هستم، بلندبلند آواز میخونم.»
کانیشناسی و حفاری در جمهوری چک بازار محدودی دارد، اما کریشتک میگوید برخی عوامل خلافکار در این معادن زیرزمینی فعال هستند: «یه عده مشغول حفاری توی این معادن متروکه هستن و با بقیه گروهها هم رقابت خیلی جدی و خشنی دارن.»
میگوید از جمله در شهرک معدنی کروپکا در شمال غرب کشور «حفاران غیر مجاز مشغول خارجکردن محتویات یکی از انبارهای فراموششده بودند».
مشخص نیست که آیا حفاران غیر مجاز، مشغول استخراج اورانیوم هم هستند یا نه؛ اما با توجه به تجهیزات زیاد و پرهزینه لازم برای استخراج مواد رادیواکتیو، کریشتک چنین چیزی را بعید میداند.
یافتن ورودی معدنها، که گاهی شبیه لانه حیوانات وحشی بزرگ هستند، با ترکیبی از تطبیق نقشهها و عکسهای هوایی قدیمی، و همینطور اطلاعاتی که از معدنکاران قدیمی این معادن بجا مانده، میسر میشود.
تا اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی بیشتر اردوگاههای کار اجباری نزدیک معادن اورانیوم چکسلواکی تعطیل و سپس تخریب شده بودند. خیلی از خود معادن هم تعطیل شدند.
بعد از دوران حکومت استالین، کرملین فهمیده بود که بهرهکشی از نیروی کار اجباری، از نظر اقتصادی صرفه چندانی ندارد. زندانیان به غذا و جای خواب نیاز داشتند و نگهبانان هم باید ۲۴ ساعته مراقبشان میبودند و از همه مهمتر، در مقایسه با کارگران عادی، انگیزه کمتری هم برای کار داشتند.
ستونهای چوبی داخل معدنهایی که در دهه ۱۹۶۰ به حال خود رها شدند، مدتهاست که پوسیدهاند و در بخشهایی از این معادن، سقف ریزش کرده است؛ موضوعی که جستوجو در آنها را، حتی برای افراد باتجربهای مثل کریشتک، ترسناک میکند.
کریشتک میگوید: «فرو ریختن سقف بدترین چیزیه که ممکنه اتفاق بیافته، چون هیچکاریش نمیشه کرد». او به حادثهای در معدنی در یاخیموف اشاره میکند که یک محقق زیر سنگها مدفون شد و حتی جسدش هم هرگز پیدا نشد.
کریشتک میگوید از اینکه توانسته تعداد قابل توجهی از این معادن تاریخی را در دورهای که هنوز قابل دسترس بودهاند، بررسی کند، بسیار خشنود است. «هرقدر زمان بیشتری میگذره، معدنهای بیشتری فرو میریزن و برای همیشه از بین میرن.»